۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

پارس کردن !


بی مقدمه بگم.......... هر جور که فکرش رو می کنم می بینم که استفاده از اصطلاح'' پارس کردن ''خیلی بده ......... ما بعضی وقتا خودمون متوجه نیستیم چی میگیم ............... '' سگ پارس می کنه ! '' ............. توی لغت نامه ی دهخدا در مورد این اصطلاح نوشته :

<< عمل تولید صدایی بلند که سگان هنگام احساس خطر آنرا انجام میدهند و صدای آن را "پارس سگ" می گویند.
... ریشه ی فعل: درشاهنامه فردوسی "پارس کردن" نیامده. اما سگ بسیار در کنار یوز است در شکارگاه؛ و در مغولی و ترکی به پلنگ و گاهی به ببر، بارس و پارس ( به نصب ر ) گفته میشود. پس میتوان احتمال داد که از آن زبان به صورت اسم موضوع وام گرفته شده و استفاده می شود. منبع خاصی در دسترس نیست.>>

به هر حال ، به نظرم این اصطلاح از هر کجا و هر طور که اومده باشه ، بهتره که ازش استفاده نشه.........خواهشا اگه امکانشو دارید یا این مطلبو به اشتراک بذارید یا این که دربارش بهتر و کامل تر بنویسید...................

شکر شکن شوند همه طوطیان هند ، زین قند پارسی که به بنگاله می رود

۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

ماشین نان داد !




شاید تا حالا براتون پیش اومده باشه که از خودتون بپرسین اون کسایی که برای اولین بار توی عمرشون لامپ ، یا تلویزیون یا رادیو و ..... رو می دیدن چه حسی بهشون دست می داده !ا خب من این هفته یه جورایی این حس رو تجربه کردم به لطف ''ماشین نان'' ........ آرد ، مخمر ، نمک و آب رو می ریزید توش ، بش زمان می دید و بعد چند ساعت یه نون خوشمزه و با کیفیت تحویل می گیرید ! تازه میشه باهاش شیرینی یا حتی نون پیتزا هم درست کرد ! البته بعد از کلی کف شوق و احساس غرور از یه کشف بزرگ، کاشف به عمل اومد که این ماشینا از سال 1986 وجود دارند ، اما به هر حال فهمیدن این که همچین ماشینی وجود داره برای من مث کسی بود که تازه فهمیده باشه که تلفن چیه ، یا مثلا اینترنت و .... ء
قیمت دستگاه هم از 30 یورو شروع میشه به بالا ، ولی انصافا می ارزه ....... به نوعی این دستگاها مث همون تنور خونگی های قدیم خودمونه که مدرن شده باشن ( البته به ساحت مقدس نون خونگی توهین نشه ها !) ......ء
حالا شما هم اگه دیدید که قیمت نون خیلی رفت بالا یا اصا حال تو صف ایستادنو نداشتید یا این که قحطی نون اومد یا این که نونوایی سر کوچه تعطیل بود (و یا به هزار و یک دلیل دیگه .......)یکی از این ماشینا رو بخرید و حالشو ببرید و دعاشو به جون مخترعای ژاپنیش و همچین نویسنده این هذیان های منطقی بگنید !ا


۱۳۸۹ بهمن ۱۸, دوشنبه

به سوی معماری جدید vers une architecture


این روزا کتاب vers une architecture (به سوی معماری ای جدید) نوشته لوکقبوزیه رو شروع کردم به خوندن . کتابی که بدون شک یکی از مهمترین آثار مکتوب لوکقبوزیه و همچنین از مهمترین مانیفست های معماری مدرنه و برای شناخت و فهم لوکوقبوزیه و همچنین معماری مدرن خوندن این کتاب به نوعی از ضروریات به حساب میاد . داستان زندگی لوکوقبوزیه و جریان معمار شدنش و همچنین داستان نوشته شدن این اثر خیلی جالبه ، اما توی این نوشته حرف من چیز دیگه ایه .............'' به سوی معماری جدید'' کتابیه که در سال 1923 منتشرشده ، یعنی 88 سال پیش . در این که این کتاب به فارسی ترجمه شده شکی نداشتم ، با این حال کنجکاو بودم که ببینم زمان انتشارش به فارسی در چه سالی بوده . برای همین یه سری زدم به سایت کتابخونه ملی که توش اطلاعات همه ی آثار مکتوب منتشر شده به فارسی موجوده . نتیجه ی جستجو واقعا برام تعجب برانگیز بود .......... امیدوارم که اشتباه از من باشه ، اما اولین ترجمه ی این کتاب مربوط میشه به سه سال پیش یعنی سال 86 !!!!! که اون هم یک ترجمه هست از روی یه ترجمه دیگه ( یعنی از روی نسخه ی انگلیسی !) .................... این مشکل فقط مربوط به آثار لوکقبوزیه نیست ، کافیه که اسم چند تا از کتابای مهم دیگه تو زمینه ی معماری رو جستجو کنید تا ببینید که تا به حال اصلا ترجمه نشده اند ،البته شاید این مساله توی همه ی رشته ها وجود داشته باشه .................ء
به هر حال ، جبران این کمبودها زمان زیادی می بره و همچینن نیاز به یک برنامه در سطح کلان داره ، ولی به هر حال باید از یک جایی شروع کرد ............. من که هنوز کاری از دستم بر نمیاد ، اما شمایی که می تونید ، وقت رو از دست ندید ..........ء

۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

نون سوخاری ویتانا و بیسکویت مادر



امروز صبح (در واقع ظهر ) که از خواب بیدار شدم ، به طرز عجیبی هوس نون سوخاری ویتانا کردم ............ از بچگی همیشه این نون سوخاریا رو دوست داشتم ، از بسته بندیش خوشم میومد ، از طعمش ، از بوش ، از همه چیش خلاصه............ همیشه هم توی یه لیوان شیر با کلی شکر خوردش می کردم و می خوردم و چه کیفی می داد ........ عصرا هم نوبت بیسکویت مادر بود ، که اون رو هم توی شیر می زدم و می خوردم ، انصافا طعمش فوق العاده بود .............. مطمئنم که حتی اگه یه پیرمرد 120 ساله هم بشم (اگه !) بازم این عادتم رو ترک نمی کنم ..............این جور چیزا به نوعی جزئی از هویت هر آدمیه :)))) و به این راحتی ها از آدم جداشدنی نیست ...........حالا شما هم اگه گذرتون به سوپر سر کوچه افتاد یه بسته نون سوخاری (حتما) ویتانا و یه بسته بیسکویت مادر بخرید و بزنید تو رگ و نشئه بشید و یه یادی هم از ما بکنید که دستمون از این مائده های زمینی ! کوتاهه ..............ء