۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

آخرین جن گیری


رفتم سینما یه فیلم وحشتناک ببینم ، <آخرین جن گیری> ................. از وسطای فیلم که شروع کرد به هیجانی شدن و وحشتناک شدن به سرم زد که سرمو ببرم جلو و دم گوش نفر جلوییم یه هوووووووووو ی باحال و وحشتناک بکنم و بترسونمش ، تا آخر فیلم داشتم همچین کاریو از زاویه های مختلف تصور می کردم و می خندیدم .............. فکرشو بکنید>>>>>خیلی باحال میشد ......... البته جرأت نکردم که همچین کاری بکنم ......ء
همیشه میشه از تو دل یه وضیعت بد ، یه وضعیت خوب دراورد (اینم نتیجه گیری اخلاقیش ! )ء

۳ نظر:

hossein گفت...

چه جالب

faraz گفت...

دل خوش سیری چند؟
وسط جهنم میشه به 125 زنگ زد؟
یا شاید با آتیشش کباب راه میندازی!
زندگی بعضی مواقع جهنم محضه!

SINA گفت...

این 125 خیلی باحال بود
ولی آخرش که چی ، بیخودی هم که شده دلمونو خوش کنیم ، والااااااااا !