۱۳۹۰ تیر ۱۵, چهارشنبه

مراسم اعدام قلیان !

حتما الان می گید که بابا این طرف دلش خوشه بی خودی ......جای گرم و نرم نشسته واسه خودش نظر میده ..............نه والااین خبرا نیست به جان شما - خب اصلا باشه به جان خودم !- ء
ایده ی مبارزه با دود و دم خیلی خوبه ....... ولی من جدا با این مراسم اعدام قلیان مخالفم ......... خب آخه یکی نیست بگه حیف این همه قلیون نیست که با بلدوزر میرید روش لهش می کنید ؟ ......... به خیالتون حالا مثلا این کار خیلی سمبلیکه ؟ .... نه والا ......ء

اگه دست من بود ، این همه شیشه قلیون خوشگل و خوشرنگ و خوش فرمو میدادم دست یه آدم حسابی تا باش یه اثر هنری درست کنه ، مثل مجسمه ای چیزی ...... با این کار هم کلی ظرف و نی قلیون خوشگل از بین نمی رفت ، هم این که یه اثر به درد بخور هم درست می شد ، تازه اون وقت همون اثر می تونست یه پیام ضد دود و دم هم داشته باشه ........ حالا شما بگید من بد می گم انصافا ؟ء

۱۳۹۰ خرداد ۲۹, یکشنبه

اگر واقعا خلیج فارس برایمان مهم است ......


قبل از هر چیز >>> خلیج فارس که همیشه خلیج فارس بوده و هست .......در این که شکی نیست
مسئله خلیج فارس برای همه ی ما ایرانیا از اهمیت فوق العاده زیادی برخورداره ، از اون جایی هم که ما ملت دستمون به هیچ جا بند نیست همیشه مجبوریم خودمون دست به کار بشیم و این وسط از شدت علاقمون به خلیج فارس بعضی وقتا کارای عجیب غریبی هم می کنیم از جمله راه انداختن کمپینای اینترنتی برای اثبات این که نام این منطقه خلیج فارسه نه عربی - مث این که کمپین راه مینداختیم برای این که نشون بدیم که نام کشورمون ایرانه و مثلا گواتمالا نیست ! - تا هزار تا کار بامزه ی دیگه برای این که یه همچین چیز بدیهی ای رو ثابت کنیم !ا
ای کاش به جای این همه وقت گذاشتن - به نظر من بیخودی - برای راه انداختن این همه کمپین و فلان و بهمان ، یه نگاه کوچیکی هم مینداخیتم به بلاهایی که داره سر این خلیج فارس نازنین ما میاد از جمله ساختن این جزیره های مصنوعی تو آب که یه خطر جدی زیست محیطیه و هزار تا مصیبت و بدبختی ایجاد می کنه که اگه شد به وقتش بیشتر دربارش می نویسم - حالا جالب اینه که تو این موارد خیلی از ماها عکسای این جزیره ها رو میذاریم توی یه ایمیل و هی واسه هم فوروارد موروارد میکنیم با عنوانایی مث ساخت شگفت انگیز فلان چیز ، ساخت حیرت انگیز بهمان چیز و غیره !!- .

اعتراف می کنم که شخصا برای من به عنوان یه تازه دانشجوی معماری این جور طرحا فوق العاده جذابن ، ولی نه به این قیمت که برای تظاهر احمقانه و الکی به عظمت و ابهت و این جور مزخرفات ، طبیعت با این پروژه ها نابود بشه ...... همین چند روزه هم یه پروژه دیدم تو کیش به اسم شهر دریایی خلیج فارس که توش طرح یکی از همین جزیره های مصنوعی رو دادن به شکل نوشتاری خلیج فارس!! ،مث این که با کارد رو درخت مینوشتن که درخت دوست داریم ........ من بعید می دونم که این پروژه توی کیش بتونه عملی بشه ، اما حداقل یه فکری بکنیم به حال این امیرای شکم گنده ی خالی مغز عرب که به نعمت پول نفت و متخصصای غیرعرب ! دارن واقعا فرت و فورت از این جزیره های خوشگل مشگل میسازن و کسی هم نیست جلوشونو بگیره..........ء
ای کاش یه کمپینی ممپینی چیزی - نمی دونم یکی از همین کارای بامزه - هم برای جلوگیری از تخریب خلیج فارس و به طور کلی محیط زیست منطقه شکل می گرفت !...... هر چند که برای جلوگیری از همچنین فاجعه هایی کار باید در سطوح بالاتر انجام بگیره که خب ......... ولش کن !ا

۱۳۹۰ خرداد ۲۰, جمعه

جدایی نادر از سیمین


رفته بودم سینما ، برای دیدن جدایی نادر از سیمین ، تو طول فیلم چندین بار صدای گریه ی مرد سیاه پوستی که کنارم نشسته بود رو شنیدم

۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه

امید


می خواستم از درد بنویسم ، می خواستم از عذابی که تمام وجودم را گرفته ،از بغضی که گلویم را می فشرد ، از تشویشی که رهایم نمی کند بنویسم ........ می خواستم از حالت تهوعی که از شنیدن کلمه ی انسانیت پیدا می کنم بنویسم ..................می خواستم از ناامیدی که هر روز بیشتر در وجودم ریشه می دواند بنویسم .....ء
اما نه ، تنها سرمایه ام همین امید است ....... پس اگر خیال کرده اید که به این زودی ها ناامید می شوم کورخوانده اید !ا

جنگ ناگزیر

گفتم که : دوستی
گفتم که : صلح ، عشق ، سلامت ، برابری
گفتم که : زیستن همه با هم به آشتی
باشد که تا خرد بنشیند به داوری
ناگاه ، اهرمن
برجست از کمینگه و ، دیوار آتشی
برکرد در میان من و آرزوی من
خود برفراز ، سرخوش ازین فتنه گستری


اینک چه بایدم ؟
جز جنگ ناگزیر
از بهر آشتی ؟
پا می نهم در آتش و سر می دهم سرود
چشم انتظار آن که بیاید به یاوری

سیاوش کسرایی ، از خون سیاوش ، صفحه 339 ، انتشارات سخن

۱۳۹۰ خرداد ۲, دوشنبه

نوشدارو بعد از مرگ ناصر


محمد نوازی ، تو .................. حجازی !!!ا
شکل کامل شعار نصف و نیمه ی بالا رو تا حالا خیلی از ماها شنیدیم و شایدم خیلیامون فریادش زدیم، خصوصا زمانی که ناصر حجازی سرمربی استقلالیا بود ......من یکی که اعتراف می کنم اون زمان با (وجود سن خیلی کمی که داشتم ) از این شعار خیلی کیف می کردم ، پیش خودم فکر می کردم چون من از آبیا بدم میاد میتونم هر چی دلم خواست دربارشون بگم ، از فحش و دری وری گرفته تا انواع شعارای مختلف ......... و چه اهمیتی داره که ناصر خان یه قهرمانه ، یه اسطورست ؟ چه اهمیتی داره اگه ناصرخان درد مردمو داره و دلش از غم مردم خونه ؟ و غیره و غیره ........چون اون یه آبیه همه ی اینا به جهنم !!!ا
گذشت و گذشت تا خبر مریضی ناصرو شنیدم ، اون وقت بود که یادم افتاد که قهرمان و اسطوره ای هم هست ، ناراحت شدم ، برای سلامتیش دعا کردم ، به غیرتش ایولا گفتم و قس علی هذا .......... خیلی دیر شده بود، ناصر حجازی پرکشید و رفت ، همین! و حالا امروز بعد از رفتنش عکسشو میذارم اینجا و در مورد خوبیاش کلی تعریف می کنم !آ
ناصر خان ببخشید !ء

این قدر اسطوره دونستنای دیرموقع با پرکشیدن بهترین گلر فوتبال ایران هم تموم نمیشه ، میگید نه یه نگاه بکنید به چیزایی که الان میگیم در موردعلی داییا ، عابدزاده ها و ...... حداقل ای کاش این مساله فقط تو فوتبالمون بود !ا

کاری از حسین صافی

۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

ماه طلایی می


ماه می ماه فوق العاده ایه ...... هوا عالیه ، طبیعت محشره ، آفتاب تا ساعت 9 شب تو آسمونه ، کلی کار سرگرم کننده هست ، از فستیوال کن گرفته تا کلی فیلم عالی توی سینما، تنیس قولان گقوس و ....... اما چه فایده ؟چون همه ی تحویل پروژه ها و کارای آخر ترمم تو همین ماه لعنتی می ئه ........ ضد حال !!ا

۱۳۹۰ فروردین ۱۲, جمعه

اطلاعیه


جوانی به نام سینا
با چشم های قهوه ای
موهای کوتاه و مشکی
قد متوسط
و کلی افکار پریشان در سر و هذیان های منطقی وغیرمنطقی بر لب
چند روزی است که بدجوری گم شده است
................
خواهشمند است در صورت مشاهده نامبرده و یا پیدا کردن هر گونه رد و نشانی از وی ، ما را در جریان بگذارید ............در ضمن مژدگانی فراموش نخواهد شد !ا

۱۳۹۰ فروردین ۵, جمعه

کویر در جنگل های ورسای


از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون که این چند روزه دلم بدجوری گرفته ، حال و حوصله ی هیچ کاری رو ندارم ، یه جورایی خودمو گم کردم ، کله پام ،( مث یه گربه که سیبیلشو کنده باشن ) ........ دلیلشم خب معلومه دیگه .......... نوروز
----------------------
شاید دو سالی بود که به شکل جدی کتابی از شریعتی نخونده بودم ...........حالا چراییش بمونه برای یه وقت دیگه........... شب سال تحویل داشتم یه قطعه ی دوتار از حاج قربان گوش می کردم ، تو همین حال و هوا بود که فکرم افتاد به کویر و بلافاصله به کویر شریعتی ، دروغ چرا ؟ قبلا دو سه باری دستش گرفته بودم اما هر دفعه ولش می کردم چون خوب نمی فهمیدمش......... اما این دفعه قضیه فرق می کرد ...... نمی دونم چرا این بار هر جمله شو با تموم وجود حس می کردم ؟ انگارهر جمله برای خودش یه دنیایی بود ...........ء

'' کویر ، تاریخی که در صورت جغرافیا نمایان شده است ........... آن چه در کویر زیبا می روید،خیال است! این تنها درختی است که در کویر، خوب زندگی میکند،می بالد و گل می افشاند و گل های خیال، گل هایی هم چون قاصدک، آبی وسبزوکبود وعسلی... هر یکُ به رنگ آفریدگارش،به رنگُ انسانِ خیال پردازونیزبه رنگ آن چه قاصدکُ به سویش پرمیکشد وبه رویشمی نشیند............. کویر انتهای زمین است؛ پایان سرزمین حیات است.در کویر گویی به مرز عالم دیگرنزدیکیم و ازآن است که ماوراءالطّبیعه را- که همواره فلسفه از آن می گوید و مذهب بدان می خواند- در کویر به چشم می توان دید؛می توان احساس کرد و از آن است که پیامبران همه از اینجا برخاسته اند و به سوی شهرها و آبادی ها آمده اند......... « در کویر،خدا حضور دارد! »
شاید تا قبل این طور فکر نمی کردم ولی الان دیگه می دونم که شریعتی ای که من دوست دارم اونیه که توی کویریاته ....... یه روح قشنگ و بی قرار ! لطیف و زمخت !ا
--------------------------------------------------
حالا همه ی اینا رو گفتم که برسم به اینجای کار ...... خوندن کویر اونم توی جنگلای سرسبز و خوش آب و هوای ورسای واسه خودش حکایتی داره......... مث گوش کردن دوتار توی خیابونای شهر .......یا حرف زدن از شعر حافظ توی جمعی که تا قبلش داشتن در مورد لیدی گاگا بحث می کردن ....... یا پهن کردن هفت سین توی شهری که بوی عید نمی ده ......( و هزار تا مثال دیگه) ...... این روزا توی دلم یه چیز می گذره و تو دنیای اطرافم چیز دیگه ای .......... یه شخصیت دارم برای دلم یه شخصیت برای دنیای اطرافم




۱۳۹۰ فروردین ۲, سه‌شنبه

قیژک یک ساله شد !

سلام
سال نو مبارک ..............................شاید پارسال این موقع خودم هم باورم نمی شد که یک سال آهسته و پیوسته (خیلی وقتا هم ناپیوسته ) بتونم اینجا این هذیونای منطقی رو بنویسم ، اما به هر حال قیژک یک ساله شد ! تو این یه سال به دلایل مختلف از چیزای مختلفی گفتم اما نه از همه اون چیزایی که دلم می خواست...............ء
اعتراف می کنم که به هیچ وجه باورم نمی شد که تا این حد از وبلاگم بازدید بشه 10924 نفر .......... واقعا ممنونم
امسال دوست دارم که خیلی بهتر و منسجم تر بنویسم ......... پس اینجا زیاد سر بزنید


خواهشی هم دارم ........ امسال برام بیشتر کامنت بذارید لطفا